سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

۲۱

 

بی من مرو دور از من ، که عمر این دنیا کوتاه است. 

 

 

۲۰

 

شلاق ِ نگاهت ، چه بی شرمانه ِ تنم را  می کاود. 

 

 

۱۹

 

 در عجبم ، چرا با ناله های حسین حسین کردن آن مرد ، چشمانت تر نمی شود.  

 

 

۱۸

 

عصبی می شوم ، ناراحت می شوم ، بغضم می شکند ، سر در گم و دیوانه می شوم  

ولی تو ، این را نمی دانی . 

 

 

 

۱۷

 

نوشته هایم را میسوزانم ، خاکسترش را به باد می سپارم... تا نرسد به 

 دست تو نوشته ای.