خود را گم کرده ام ، بین این لحظه های سرد.
فاش می کند چشمان گریان ، راز درونم را ...
صدایم کن ، گر چه نباشد در من رمقی ، برای نالیدن.
خیالی نیست ، گر من نباشم در خیال تو ...
روزها می گذرد ، ولی هنوز شب ها از پشت پنجره ، صدای هم آغوشی ِ زن همسایه می آید...