سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

۸۶

 

چوبها را آتش بزن ، همانگونه که آتش به جانم زده ای. 

 

 

۸۵

 

حلقه ای دستانت تنگ تر می شوند .. اما من ، چون شیشه میشکنم در آغوشت... 

 

 

۸۴

 

عصیانگرم ، رامم می کنی؟! 

 

 

۸۳

 

سکوتم شکستنی نیست ، اوج دردم را دریاب. 

 

 

۸۲

 

کاری کن...که خیالت رفتنی نیست ، از هوایم .