سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

۳۴

 

بی تو تمام می شود ،تمام قصه هایم. 

 

 

۳۳

 

بعضی اوقات از همصحبتی با تو ، یا هر کس دیگه ای پشیمون میشوم. 

 

 

 

۳۲

 

 

غریبا   

سجاده را جمع کرده ام   

قبله را از یاد برده ام   

اما کفر نگفته ام... 

 

غریبا 

دور از تو نشسته ام 

مستانه ، خنده ای سر داده ام 

اما شرابت را نخورده ام ..

 

غریبا  

باران خیس خیسم کرد  

خیسی آن تخت نشینم کرد 

اما هنوز تو را از یاد نبرده ام .