شایسته ی آن نیستم ، که بی تو زنده بمانم.
تو به من شک کرده ای .. امّا ، ندانستی من تو را ، خدای خود دانسته ام...
شب،وزش نسیم بهاری،آسمون پر ستاره، نعره های زن همسایه... چقدر خوش می گذرد.
چرا در میان این سبزیِ بهار ، پوچی ِ مضمنی هست؟؟
عید را ، برای قاه قاه خنده های همسایه دوست دارم.