چوبها را آتش بزن ، همانگونه که آتش به جانم زده ای.
حلقه ای دستانت تنگ تر می شوند .. اما من ، چون شیشه میشکنم در آغوشت...
عصیانگرم ، رامم می کنی؟!
سکوتم شکستنی نیست ، اوج دردم را دریاب.
کاری کن...که خیالت رفتنی نیست ، از هوایم .